خبر... خبر...
سلام به همه
امروز پسرم یه راه حلی به نظرش رسیده برای اینکه بیاد تو اتاق ما بخوابه(تو این یک سال هیچ مقاومتی برای تو اتاق خودش خوابیدن نداشته اما تازگی ها خیلی دوست داره بیاد تو تخت ما در حالیکه تو تمام عمرش فقط یک شب تو تخت ما خوابیده)
کیان:بریم یه نی نی کوچولو بخریم اون تو تخت من بخوابه تا منم چون جا ندارم بیام تو تخت شما
کیان:بابا تو این همه میری سر کار پولات و چه کار میکنی
بابا:برای چی پسرم
کیان:برای اینکه من هر چی اسباب بازی میخوام مامانم میگه من پول ندارم
(خوب چی بگم اگه اینم نگم که هر روز باید بریم اسباب بازی فروشی)
بابا:کیان مامان و دوست داری
کیان:بله
بابا:چرا
کیان:واسه اینکه مامانم موهاش بلنده ،با من خوبی میکنه ،قیافه اش هم با همه فرق میکنه
بابا: منو چی
کیان: تو رو نمیدونم چی بگمقیافه ات خوبه ها اما کاش موهات یه ذره جلوتر بود
(حالا تا هفته قبل باباش از همه خوشگلتر بوده ها)
پسرم پولاش و جمع کرده و قراره بریم با پولاش اسباب بازی بخره
کیان: امروز حتما میریم اسباب بازی بخریم
مامان:بله پسرم حتما
کیان: مامان تو خیلی مامان مهربونی هستی ،من احساس اسباب بازی ای دارم،من آدم اسباب بازی داری هستم
(مامان جان من اصلا دلم نمیخواد برات بنویسم که فقط تو همین ماه تو چند تا اسباب بازی خریدی چون شاید بعضی ها یه جور دیگه برداشت کنن اما تو خودت برای یه اسباب بازی هرچقدرم کوچیک یه عکس العمل هایی نشون میدی که یکی ندونه میگه این بچه تا به حال هیچی نداشته!!!!! حالا ما تازه انقدر سعی میکنیم این اسباب بازی خریدن از حد نگذره و بفهمی که یه وقتایی هم نمیشه اما مگه شما کوتاه میای!!! و خوب این بارم قول داده بودم پولات که زیاد شد بریم اسباب بازی بخریم و چون این ماه بابات برات فقط هزار تومنی نو آورده تو فکر میکنی دیگه خیلی زیاد شده و باید بریم اسباب بازی فروشی فکر کنم باید جای پولات و از پاکت به قلک منتقل کنیم تا نبینی چقدر شدن!!! )
اینا جمله های پسرمه وقتی برای اولین بار تو عمرش داره ابراز گرسنگی میکنه الان ساعت 2 نیمه شبه و آقا شام نخوردن و بیدارن!!!!!
کیان: مامان گردنم درد میکنه!! اصلا حوصله ندارم!!الان اجتماعی(اشتها) هم دارم!!
بعد از خوردن چند تا قاشق غذا ...........
کیان: مامان چقدر اتفاقای بد برام میفته گرسنه امه !!! خوابم میاد!!تازه الان اشتهایی هم دارم
(چقدر این غذا خوردن برات اتفاق نا خوشایند و تلخیه)
کیان: مامان من وقتی بزرگ بشم و بابا بشم مامان بچه ام از یه جایی میاد؟؟؟؟؟؟
مامان : بله پسرم شما بزرگ میشی با یه خانمی که دوستش داری ازدواج میکنی و اون میشه مامان بچه ات!!!!!!
کیان :مامان اشتواس یعنی چی؟
مامان : یعنی شما داماد بشی و یه خانم خوشگل هم بشه عروس به این میگن ازدواج.
فردای اون روز:
کیان : مامان استراچ یعنی چی؟؟؟؟؟؟
مامان : منظورت و نمیفهمم چی میگی؟
کیان : مامان همون که گفتم مامان بچه ام از کجا میاد تو گفتی از استراج میاد اون استراج و دوباره برام بگو!!!!
مامان:
دیگه باید بخورمت این طوری نمیشه