کیان جونمکیان جونم، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
نوژان جونمنوژان جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

کیان و نوژان

خبر... خبر...2

1393/6/17 20:0
491 بازدید
اشتراک گذاری

اصلا عاشقتم جوجه قشنگم محبت

واسه اینکه بدون اینکه من بگم مدام داری تو اطرافت جستجو میکنی و با این ذهن پویا و خلاقت مدام داری بیشتر دنیا رو کشف میکنی و برا همین اول پستم گفتم عاشقتم ..... یه بار دیگه هم گفته بودم که من مسائل دور و بر و برات توضیح نمیدم و میزارم خودت کنجکاو بشی و نتیجه گیری کنی ...

نتیجه اش هم میشه خاطراتی که تو این چند وقت برامون ساختی و میخوام اینجا برات ثبت شون کنم:

                  

داری سیب زمینی سرخ شده محبوبت و میخوری یه دفعه با دلخوری میگی:مامان من تا حالا سیب زمینی نپخته ندیدم!! مامان یعنی چه شکلیه؟

بعد یه سیب زمینی بزرگ بهت نشون دادم و میگم اینم سیب زمینی خام.

بعد از دیدنش سریع گفت: مامان تو چقدر خوبی که این غذای خوشمزه رو این جوری برام درست میکنی اگه همونجوری خام میاوردی من اصلا نمیخوردم!!!!!خوشمزه

 

Красивые шарики

 

یه شب بورانی درست کردم و برات تعریف کردم که کوچولو بودی به بورانی میگفتی دورانی!!!!

سریع جواب دادی:دورانی یعنی دو تا رانی؟؟؟؟

 

Красивые шарики

 

این هفته خونه مامان جون بودیم و طبق معمول مامان جون داشت از مزایای غذا خوردن برات میگفت!!

تو هم زود گفتی من دوست ندارم غذا بخورم تا مثل تو چاق باشم مامانم جواب داد من که چاق نیستم تو هم زود گفتی :بازوهات و نگاه کن!!! من اصلا نمیخوام اضافه وزن داشته باشم اگر اضافه وزن داشته باشم انقدر ورزش میکنم تا لاغر بشم!!! اون لحظه ما فقط دو تا شاخ کم داشتیم اصلا نمیدونم اینا رو از کجا شنیده!!!!

 

Красивые шарики

 

چند وقتیه کیان گیر داده که از دخترا خوشش نمیاد !!! مامانم هم مدام بهش میگفت نه خواهر خیلی خوبه و .... خلاصه با کیان بحث میکردن که کیان یه دفعه گفت: اصلا میدونی چیه؟ مامان بابام باید سه تا بچه داشته باشن یکی که منم یکی هم داداش برای من یه خواهر هم برای شما!!!

 

Красивые шарики

 

امشب بازم کیان بحث خواهر برادر و پیش کشیده بود اصلا شده حرف هر روزش هر چند نمیدونه این قضیه تا حدودی دست ماست و منتظره خدا براش یه برادر بفرسته!!! به باباش میگفت کاشکی شما دو تا بچه داشتین اونوقت من میتونستم همه بازی های دو نفری رو با اون اجرا کنم!!!

 

Красивые шарики

 

چند شبه هر شب به جای کتاب خوندن قصه های زنجیره ای یه پادگان و تعریف میکنم و توش هر چی مورد رفتاری و اخلاقیه جا میدم تا رسیدیم به یه سربازی که انگشت شصتش و میخورده و فرمانده تو جنگ راهش نداده!!!

ازم پرسید مامان فرمانده از کجا میفهمه اون سرباز شستش و میخورده؟ گفتم از مدلش آخه بعد یه مدت انگشت این دستش که میخورده با اون یکی فرق میکنه،سریع جواب داد اگه دوتاش و بخورم دیگه فرمانده نمیفهمه!!!!

 

Красивые шарики

 

برنامه اژدها سواران شبکه پویا شده برنامه مورد علاقه اش و البته بابی شده برای آشناییش با اژدها و سؤالات متعددش در این مورد و حالا با هم به این نتیجه رسیدیم که اژدها قبلا بوده و الان دیگه نیست!!!

امروز میگه مامان چقدر بده که الان قبلا نیست میگم یعنی چی؟ میگه پس آخه این فیلم(اژدها سواران)قبلا بوده!!! بهش گفتم چی میخوای بگی؟

 میگه آخه الان الانه پس چرا تو این فیلم اژدها هست که قبلا بودن و الان نیست!!!!(امیدوارم متوجه منظورش شده باشین!!!)بهش گفتم این فیلم و قبلا ساختن و الان دارن پخش میکنن سریع جواب داد آهان متوجه مظورت(منظورت)شدم....

 

Красивые шарики

 

تازگی ها وقتی میریم خونه مامانم هی میره تو حیاط همین طوری میشینه و دور و برش و نگاه میکنه و بعد سیل سؤالات متعددش شروع میشه....... هر بار در مورد یه چیزی بعضی وقتها هم کشفیات جدیدش و برام میگه اینم یه موردشه:

مامان خدا خورشید و ماه و ساخته؟ بله پسرم،آهان یعنی روز که میشه خدا خورشید و میاره بالا و ماه و میبره اون پایین؟(حالا اون پایین کجاست منم نمیدونم؟؟)بله عزیزم درسته، مامان شب هم که میشه باز خدا خورشید و میبره اون پایین و ماه و میاره بالا؟ بله عزیزم درسته،مامان وای پس ستاره ها چی؟ گفتم ستاره ها چی چی؟ گفت همین دیگه کی اونا رو میبره بالا و پایین؟ گفتم ستاره ها همیشه تو آسمونن اما ما نمیبینیم و شبا نور از ماه میگیرن و روشن میشن. مامان یعنی ماه ستاره ها رو میبره و میاره ؟ باز براش از اول توضیح دادم با دقت گوش داده و میگه آهان حالا فهمیدم...........

 

Красивые шарики

 

داریم با هم میریم خونه دوستم از ماشین که پیاده شدیم سریع میگی مامان الان خاله اینا مهمون دارن؟ گفتم نه پسرم هیچ کس خونه شون نیست!!!

سریع جواب دادی پس ما چی ایم؟؟؟؟؟؟؟؟

 

Красивые шарики

 

مامانت قربونت بشه پسر قشنگم که مدام تو ذهنت داری همه چیز و تحلیل میکنی قلب کوچولومniniweblog.com

میخوام این و بدونی هر اتفاقی بیفته تو همیشه اون بالای بالای قلبم جا داری و هیچ چیز و هیچ کس نمیتونه جای تو رو بگیره.... البته که جای بابای خوبت محفوظه اما قلب من همیشه و همیشه فقط تویی

من با تو مادر شدم با تو عاشق شدم با تو بزرگ شدم و با تو دنیا رو دوباره دیدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این روزا یه جوریم یه جوری دلتنگم...... واسه همینم تو این پست نتونستم هیچ شکلکی بزارم ....!!!!

مامانت قربونت بشه قلب قشنگم

 

Красивые шарики

 

Красивые шарики

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مریم مامان آیدین
17 شهریور 93 20:22
اول من قربون اون عکس نی نی بودناش برم توپولی نارنجی موچول وای مریم چقدر این باحال دنیارو تجزیه تحلیل میکنه....عاشق اون سیب زمینی و تشکرش بودم من....بهش توضیح بده اون ته چینی که نخورد زحمتش خیلی بیشتر از سیب زمینی کردنه و اون ماه و ستاره....ای جونم مریم خوش به حالت ...چه ذوقی داره آدم این چیزا رو بشنوه و تلاش فندقشو ببینه واسه کشف جهان
مریم(مامان کیان)
پاسخ
خیلی ممنون عزیزم خدا نکنه وای مریم نمیدونی تمام مدت مشغول تجزیه و تحلیه و مدام در حال سؤال کردن من خیلی هاش و یادم میره
مریم مامان آیدین
17 شهریور 93 20:24
قربونت برم دورانی وای مریم به مامانت گفت چاق و تازه فلسفه ورزش رو براش باز کرد تو چیکار کردی؟؟؟ مریم من گاهی هم از حرفای آیدین خندم میگیره و هم میخوام جدی باشم و اون وقت قیافم دیدنیه
مریم(مامان کیان)
پاسخ
کار من خیلی سخته چون اگر بخندم مامانم هم ناراحت میشه .... کلی قیافه میگیرم و براش توضیح میدم که حرف خوبی نمیزنی اصلا مامان من آدم لاغری نیست ولی انقدر چاقم نیست که کیان بهش گیر داده
مامان مینا
17 شهریور 93 20:24
سلام مریم جان هرروز سر میزدم که ببینم اپ کردی یا نه واقعا دلم برا حرفهای کیان تنگ شده بود قربونش برم که انقد کنجکاوه و باهوش. اونجا که گفته یه خواهرم برا شما بیارن خیلی جالب بود. واینکه میگه خدا ماه رو میاره پایین و خورشیدو میبره بالا واقعا پسر باهوشی داری ولی کیان اینو درگوشی میگم بهت انقد نگو از دخترا خوشت نمیاد فردا کارت گیره ها
مریم(مامان کیان)
پاسخ
سلام مینا جون خیلی خیلی ممنونم نظر لطفته هنوز خودشم نمیدونه چه اینده ای در انتظارشه
مریم مامان آیدین
17 شهریور 93 20:26
مریم خوب کیان جونم داداش دوست داره خووووب همه سعیتو بکن دوستم حالا خواهرشو کجای پادگانش ییره آخه
مریم(مامان کیان)
پاسخ
تازگی ها به این نتیجه رسیده که اگر خدا به ما یه نی نی دختر بده میریم یکی دیگه نی نی میخریم شاید پسر بود
مریم مامان آیدین
17 شهریور 93 20:28
شصتشو قربون که میخواد شبیه هم کنه عقل بچه هارو داری؟؟؟از حیله های مادرانه ما هم جلوتره وای مریم اون فندقو ببین وسط گلااااا اینا هم تو حیاط مامنه.....من میمیرم واسه این گلا فدای اون خنده شیرینت عسل پسر
مریم(مامان کیان)
پاسخ
مریم اون گلا تو ویلای داییمه همونی که همسایه شماست
مامان یسنا
17 شهریور 93 21:47
واااااااای قربونش برم با این حرفای خوشگلش یعنی برای همه این سوالا جواب داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوبه که اتفاقا. هم داداش بیار هم خواهر میگم یه کاری کن. اون قصه های زنجیری مامان درآوردی رو بنویس تو وبلاگ. باحال میشه ها.
مریم(مامان کیان)
پاسخ
خدا نکنه عزیزمآره دیگه تصمیم دارم دل همه رو به دست بیارم هم بابای کیان که دختر میخواد و هم مامانم که میگه دختر نداشته باشی هیچی نداری(چون خودش 4 تا دختر داره!!!!)هم کیان که فقط یه داداش میخواد اون قصه ها برای دیگران خیلی خنده دارن فقط کسی که اندازه کیان عشق جنگ و سربازی باشه براش جذابیت داره فکر کن یه عده سرباز و یه فرمانده که هر صبح و بعد از ظهر عملیات جنگی دارن و حتما غذا و میوه میخورن و هر سربازی هم که خوب غذا نخوره وسط جنگ میفته و دشمنا میگیرنش و ..... این قصه ها ادامه دارند............
مامان فرانک
19 شهریور 93 12:19
فدای اون تشکر کردنت بشه خاله ناز اون دورانی گفتنت دنیا زیباست زیباتر از اون دنیای قشنگ تو که با صدای قشنگت دنیا رو صدا میزنی تا بیشتر بشناسیش عزیز دل خاله عاشق رویاهاتمممممممم
مریم(مامان کیان)
پاسخ
خیای ممنونم فرانک جون
مامان
28 شهریور 93 16:48
هزار ماشاالله به آقا کیان با هوش چه سوالهای جالبیییی. خدا حفظش کنه براتون
مریم(مامان کیان)
پاسخ
خیلی ممنونم شما لطف دارین