کیان جونمکیان جونم، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
نوژان جونمنوژان جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

کیان و نوژان

نفس مامان

همیشه وقتی کیان عطسه میکنه من میگم عافیت باشه اونم سریع جواب میده سلامت باشه امروز عطسه کرد من حواسم نبود نگفتم کیانم سریع گفت سلامت باشه یعنی یه دونه ای کیان یه دونه ...
26 فروردين 1393

بابا چی میشه اگه.....

بابا،اگه من تو رو دوست نداشته باشم چی؟ اون وقت چی میشه؟   اگه تو دیگه من و دوست نداشته باشی،اون وقت دیگه چمن رشد نمی کنه، خورشید نمی تابه و باد هم نمی وزه. اگه میخوای این دنیای قدیمی به کارش ادامه بده، باید باز هم من و دوست داشته باشی،باز هم،باز هم... باز منو دوست داشته باشی می شنوی پسرم؟ بهتره منو دوست داشته باشی، (تو منو دوست داری،پسرم؟بله) بهتره منو دوست داشته باشی.                                   ...
23 فروردين 1393

بابا چی میشه اگه.....

بابا، اگه چمن دیگه رشد نکنه چی؟ اون وقت چی؟،   اگه چمن رشد نکنه،اشک هات سرازیر میشه، و زمین با اشک چشمهای تو سیراب میشه،   بعد مثل محبت تو به من،چمن ها هم بزرگ میشن، و دوباره شروع میکنن به رشد کردن.   ...
20 فروردين 1393

بابا چی میشه اگه.....

بابا چی میشه اگه باد نوزه؟ اون وقت چی پیش میاد؟ اگه باد نوزه زمین خشک میشه، قایقت دیگه حرکت نمیکنه،پسرم،بادبادک ات هم دیگه پرواز نمیکنه، اون وقت چمن مشکل تو رو به باد میگه، و باد دوباره شروع به وزیدن میکنه.     ...
19 فروردين 1393

بابا چی میشه اگه.....

بابا چی میشه اگه خورشید دیگه در نیاد؟ چی پیش میاد؟ اگه خورشید نتابه،تعجب می کنی و با چشمای از حدقه در اومده به آسمون خیره میشی و باد نور چشماتو به آسمونا میبره و خورشید دوباره شروع به تابیدن میکنه.   ...
18 فروردين 1393

قصه

وای خدایا پسرم دیشب برام یه قصه گفت نمیدونید چقدر ذوق کردم و قربون صدقه اش رفتم قصه اش این بود: یه روز آقا خرگوشه میخواست بره هویج بخوره رفت خورد دید هویج اش خیلی خوشمزه است!!!   وقتی گفت میخوام برات قصه بگم منتظر قصه سربازا با فرمانده شون بودم یا آدم آهنی اما کیان این قصه رو گفت نه من نه پدرش تا حالا ازین قصه ها براش نگفتیم بیشتر قصه های ما آدمای واقعی ان یا نهایتا به اصرار خودش آدم آهنی این قصه تماما تخیل پسر 4 ساله منه!!!! خدایا شکرت هزار هزار بار شکرت به قول کیان بینهایت با 18 تا هم بغل اش شکر ،خدایا دوست دارم. ...
18 فروردين 1393

تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟

سلام به همه دوستای خوبم امیدوارم روزای تعطیل خوبی و گذرونده باشین و روزای بهاری قشنگی و پیش رو داشته باشین امروز میخوام از تعطیلات نوروز 93 بنویسم برای کیان عزیزم امسال سال تحویل خونه خودمون بودیم و مثل هر سال و شاید هم خیلی بیشتر از هر سال کار داشتیم چون حتی نیمی از خونه تکونی و گذاشته بودیم واسه روز آخر آخه امسال بابای کیان سرش خیلی شلوغ بود و قبل از اون نمیتونست کمک کنه خلاصه که روز آخر سال خیلی خیلی پر کاری داشتیم و البته 1 ساعت به تحویل سال بالاخره همه کارها انجام شد پسرم هم امسال بزرگتر شده بود و دیگه با هفت سین مامان اش کاری نداشت! من خیلی تو هفت سین چیدن با سلیقه نیستم امیدوارم سالهای بعد بهتر بشم   ...
17 فروردين 1393

1393

برای کیان عزیزم و همه کسانی که این مطلب و میبینن در سال 1393 با من بیا تا از میان شکوفه های بهاری گذر کنیم   از سایه سار درختان سبز بگذریم هم نوای برگ های رنگارنگ پاییز شویم از میان برف ها راهی به بهار بگشاییم   تا جهانی رنگارنگ برای فردایی بهتر بسازیم با من بیا..... ...
27 اسفند 1392

تقویم

سلام اینم تقویم کیان که دوست خوبم شیما جون مامان شاهین برام طراحی کرد و منم دادم یه جا برای چاپ اونام اشانتیون هم کارت پستال بهمون دادن و هم یه تخته شاسی 20*30 خوبیش هم این بود که همه این کارا اینترنتی انجام شد و ما برای این کار اصلا بیرون نرفتیم .     البته چون خیلی حجم اش و کم کردم یه کم بی کیفیت شد!! دست شیما جون درد نکنه انقدر با سلیقه است اینم تخته شاسی اشه ...
27 اسفند 1392