تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟
سلام به همه دوستای خوبم امیدوارم روزای تعطیل خوبی و گذرونده باشین و روزای بهاری قشنگی و پیش رو داشته باشین امروز میخوام از تعطیلات نوروز 93 بنویسم برای کیان عزیزم
امسال سال تحویل خونه خودمون بودیم و مثل هر سال و شاید هم خیلی بیشتر از هر سال کار داشتیم چون حتی نیمی از خونه تکونی و گذاشته بودیم واسه روز آخر آخه امسال بابای کیان سرش خیلی شلوغ بود و قبل از اون نمیتونست کمک کنه خلاصه که روز آخر سال خیلی خیلی پر کاری داشتیم و البته 1 ساعت به تحویل سال بالاخره همه کارها انجام شد پسرم هم امسال بزرگتر شده بود و دیگه با هفت سین مامان اش کاری نداشت!
من خیلی تو هفت سین چیدن با سلیقه نیستم امیدوارم سالهای بعد بهتر بشم
ما امسال کلا قصد مسافرت رفتن نداشتیم و میخواستیم خونه باشیم و بیشتر استراحت کنیم چون امسال بابایی کیان چند ماه آخر تقریبا دو شغله بود و هم ما از کم خونه بودن اش خسته بودیم و هم خودش از اینهمه کار !! خلاصه که فقط 4 روز اول و رفتیم شهرستانی که خانواده همسرم زندگی میکنن و برگشتیم خونه به کیان قول چند جا رو داده بودیم و باید میبردیم اش البته همه رو نشد بریم اما بازی با ماشین شارژی که حدود 7 ماهی میشد تو انباری خاک خورده بود و سرزمین عجایب بالاخره عملی شدن!!!
اینم کیان تو سرزمین عجایب که محو بازی کامپیوتری شده کلا کیان اونجا سوار هیچ اسباب بازی ای نمیشه فقط بازی هاش کامپیوتری !!!
اینبار کیان خیلی بیشتر از دفعه های قبل بازی کرد و کارت اش و شارژ کرد برای اولین بار میخواستیم خوشحال و خندان از اونجا بیایم بیرون که چون اولین بار بود که چند تا بازی جایزه دار هم انجام داده بود رفتیم جایزه اش و بگیریم که چون بچه ام اصلا تقلب نکرده بود و همه بازی ها رو خودش انجام داده بود امتازش خیلی کم بود و اونی و که میخواست بهش جایزه ندادن و بازم با گریه از اونجا اومدیم بیرون !!
نمیدونم این بچه ها کی میخوان راضی بشن و اصلا با چی راضی میشن؟؟؟؟
تعطیلات به آخرش نزدیک میشد و ما همچنان خونه بودیم و تصمیم داشتیم امسال هم سیزده بدر و مثل سالهای قبل تو حیاط خونه مامان جون برگزار کنیم که مامانم پیشنهاد داد بعد از چند سال بریم بیرون بد نیست و برای بچه ها هم خوبه که ما هم قبول کردیم و زدیم به دل طبیعت!!!
اینم کیان در حال درست کردن سنگر (کلا کیان تمام مدت یا تو میدون جنگ سیر میکنه یا رفته سربازی)
اینم از تعطیلات ما که به نظرم خیلی خوب بود به یه استراحت اینطوری احتیاج داشتیم مخصوصا که کیان تا دل اش میخواست با باباش بازی جنگی و تفنگی کرد و تلافی این چند ماه در اومد!!