پسرم بزرگ شده
سلام به پسر قشنگم و دوستای خوبم
امیدوارم تو این روزای زمستونی دلاتون گرم باشه و حالتون خوش...
چند وقتیه احساس میکنم خیلی بزرگتر شدی و خیلی چیزا رو میفهمی پسر کوچولویی که اصلا نمیخواستم وارد دنیای بزرگترها بشه و همیشه حتی وقتی از چیزی سوال میپرسیدی کوتاه جوابتو میدادم و نمیزاشتم زیاد قاطی مسائل بزرگترها بشی، خدا رو شکر خیلی هم خوب جواب داد و تو همیشه به جای حرفای گنده زدن و قاطی بحث بزرگترا شدن مشغول بازی بودی و تو دنیای خودت غرق میشدی
حالا بزار دیگران هی بچه هاشون و مثال بزنن که خیلی میفهمن و حرفای این مدلی و اون مدلی میزنن ... اصلا برام مهم نیست ... مهم اینه که تو حالا حالا ها وارد دنیای ما نشی....
من کیف میکنم که دنیات درست همونیه که من برات ترسیم کردم !! البته منم هیچوقت هیچ دروغی بهت نگفتم و همیشه درستترین اطلاعات و بهت دادم اما کوتاه انقدری که ذهنت مشغول نشه فقط جواب سؤالت و بگیری ....
اما چند وقتیه حرفایی ازت میشنوم که من بهت نگفتم .... از چیزایی حرف میزنی که من برات توضیح ندادم ....
وای خدایا پسرم خودش مسائل و تحلیل میکنه و خودش برداشت میکنه و به جا و به موقع در موردشون توضیح میده ...
همین شد که تصمیم گرفتم از این به بعد اینجا برات یه چیزایی بنویسم که وقتی بزرگ شدی و خوندی به دردت بخوره و ازشون استفاده کنی.. قبلا یه موضوعی تو وبت گذاشتم به اسم دلواپس شادمانی تو هستم اینم ادامه همونه فقط با یه سری توضیح اضافه .... دلم میخواد هر مسئله ای که برام بوجود میاد و هر تجربه ای کسب میکنم بیام و تو وبت بنویسم تا تو ازش استفاده کنی و به امید خدا یه روحیه قوی و خوب داشته باشی و با هر پیشامدی کم نیاری قلب کوچولوم
حالا تو ادامه مطلب برات یه خاطره میگم و بعد هم یه مطلب تا به موقعش ازش استفاده کنی عزیز دلــــــــــــــــــــــــــــــــــم
خودتم الان خوب یادته پارسال بیمارستان بستری شده بودی و با اینکه من ازش حرف نمیزنم اما خودت با جزئیات یادته ... چرا میگم با جزئیات ؟؟ چون چند روز پیش حرفایی ازت شنیدم که تا به حال نشنیده بودم:
مامان جون تلفن زده بود و من دستم بند بود گوشی و برداشتی و مامان جون هم از ذوق اینکه تو داری باهاش حرف میزنی گفت چی دلت میخواد برات بخرم ؟؟ جواب دادی تفنگ خشاب وصلی(تفنگی که خشابش و بشه ازش جدا کرد و دوباره وصل بشه ، خیلی وقته این مدل تفنگ و میخوای اما هنوز جایی ندیدیم تا برات بگیریم)... مامانم جواب داد آخه نزدیک خونه ما از اون تفنگا نداره یه چیزی بگو از همینجا برات بگیرم .... سریع جواب دادی نزدیک خونه خاله شیما اینا داره !!!! مامانم گفت تو از کجا میدونی؟ جوای دادی آخه یه دفعه که من مریض شده بودم و بیمارستان بستری شده بودم خاله شیما و خاله مهسا دلشون واسه من سوخته بود و یه مدت که زمان گذشت و من اومدم خونه شما اونا برام تفنگ خریدن ... خاله مهسا یه تفنگ با اسکلت و خاله شیما هم یه تفنگ خشاب وصلی !!! اما اون شکسته و من دوباره از همون تفنگا میخوام!!!!!
وای چشمام گرد شده بود "اونا دلشون سوخته بود "و "یه مدت زمان گذشت" و تو از کجا پیدا کرده بودی؟؟ منکه اصلا در موردش باهات حرف نزده بودم!!!!!(حتی همون پارسال هم در مورد علت کادو خریدن خاله هات باهات حرف نزده بودم...)
همین قضیه کلی من و به فکر برد ابنکه تو هیچوقت از احساست یا مسائل روزمره حرف نمیزنی دلیل بر این نیست که متوجه مسائل نیستی و اونا رو نمیفهمی !!! به نظرم اینا جزو خصلت های مردونه است شاید هم جزو ویژگی های اکتسابی ای که از بابات گرفتی.....
چند روز پیش از یه مسئله ای خیلی ناراحت بودم یه نفر حسابی ناراحتم کرده بود و یه جورایی تا چند روز به هم ریخته بودم و اصلا یادم نمیرفت ....تا اینکه مطلب زیر و تو یکی از شبکه های اجتماعی موبایل دیدم و با خوندنش آروم گرفتم چندین بار خوندمش و برای چند تا از دوستام هم فرستادم اما دلم نیومد ازش بگذرم .... دوست دارم پسرم هم این مطلب و داشته باشه و تو زندگیش ازش استفاده کنه.
پسر خوبم امیدوارم انقدر قوی باشی که هر کسی نتونه تو رو ناراحت و دلخور کنه اما اینا تو زندگی اجتناب ناپذیره و برای همه پیش میاد و مهم نحوه برخورد ما با این مسائل که اونا رو برای ما سخت یا آسون میکنه.
همیشه جنگیدن خوب نیست!
من همیشه جنگیده ام تا شاید بتوانم چیزی را عوض کنم...
همیشه جنگیده ام برای چیزهایی که پیش وجدان خودم سربلند باشم!
اما این روزها خوب فهمیده ام با آدم های کوته نظر.... آدم های حسود ... نباید جنگید!
این روزها فهمیده ام برای اثبات دوست داشتن نباید جنگید!
برای به دست آوردن دل آدمها نباید جنگید!
برای اصلاح دل کسی که کینه ورزی میکند نباید جنگید!
برای اثبات خوب بودن حتی نباید جنگید!
بعضی چیزهاوقتی با جنگیدن به دست می آیند بی ارزش میشوند!
این روزها نسخه فاصله گرفتن را میپیچم برای هر کسی که رنجم میدهد!
برای هر کسی که با حسادت های بچه گانه اش آرامشم را به هم میریزد!
از آدم هایی که زیاد دروغ میگویند فاصله میگیرم!
از آدم هایی که زیاد ظلم میکنن فاصله میگیرم!
از آدم هایی که حرمت دل دیگران را نگه نمیدارند فاصله میگیرم..
با حقارت بعضی دل ها نباید جنگید باید نادیده شان گرفت... و گذشت
میبخشمشان....................................... نه به خاطر اینکه مستحق بخششند.................. نه .....................
تنها به خاطر اینکه من مستحق آرامشم!