کیان جونمکیان جونم، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره
نوژان جونمنوژان جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

کیان و نوژان

شمال-مهر1393

سلام به همه دوستای خوبم بالاخره طلسم مسافرت تابستونی ما شکست و عباس کلاسش تموم شد و مرخصی گرفت و بازم رفتیم سمت شمال عزیز .... منکه خودم خیلی شمال و دوست دارم البته تابستون نه !!! پاییز و اوایل بهار که  من اصلا هوایی میشم و تا بگن مسافرت میگم شمال ..... و با این مرخصی عباس اولین گزینه شمال بود و شفارود زیبا که یه بار دیگه هم تو اردیبهشت رفته بودیم و هوا و طبیعتش واقعا عالی بود و جای همه دوستان سبز   این عکسم همون ساعت 6 صبحه که کیان بلند شده و انقدر گفته سردمه که مجبور شدم این همه لباس تنش کنم:     بازم کیان که تو هر شرایطی یه سرباز وظیفه شناسه     ...
14 مهر 1393

مرداد و شهریور 93

  سلام به همه دوستای خوبم و پسر قشنگم امروز اومدم تا برات از بازی ها و سرگرمی های این دوماه بگم ..... از  اینکه پسر خوبم این دو ماه تابستون و هم مثل همیشه خیلی آقا بوده و تمام روز و تو خونه خودش مشغول بازی بوده و از بیرون رفتن و پارک زیاد خبری نبوده   !!!!!!   البته نسبت به  همیشه بیشتر پارک میرفتی اما خوب هر روز هم نبوده.... یکشنبه ها و سه شنبه ها که میرفتی کلاس ژیمناستیک و بعدش هم حتما پارک روبروی باشگاه هر چند پسر من زیاد سمت اسباب بازی های توی پارک نمیره و فقط با بچه ها بازی میکنه اینم بگم انقدر که هر جلسه که رفته باشگاه یه اسباب بازی به قول خودش جنگی همراهش بوده که دیگه...
29 شهريور 1393
7887 11 16 ادامه مطلب

رویاهای کیان

امشب پسرم دوباره تصمیم گرفته وقتی بزرگ شد بابا بشه !!!! البته به قول خودش یه بابای سرباز!!!!!! منم خیلی بی ربط پرسیدم میخوای بچه ات چی باشه؟ البته از جوابش مطمئن بودم سریع گفت: من که عاشق پسرم بچه ام باید پسر باشه گفتم اسمش و چی میزاری ؟ جواب داد : آرسام...... اینم دقیقا قیاقه من بود آخه فکر نمیکردم این اسم و شنیده باشه اما خودش میگفت از نی نی وولاگ(وبلاگ) شنیدم!!!!!!!!!!! میگفت البته من هم بابا میشم هم سرباز ها من فقط بابا نمیشم     تازه آقا دستور دادن تو وولاگشون بنویسم : انقدر به بچه هاتون نگین غذا حاضره بیاین غذا بخورین بزارین بچه هاتون بازی شون و بکنن!!!!!!!!! پدر مادرای عزیز من از طرف ...
18 شهريور 1393

خبر... خبر...2

اصلا عاشقتم جوجه قشنگم واسه اینکه بدون اینکه من بگم مدام داری تو اطرافت جستجو میکنی و با این ذهن پویا و خلاقت مدام داری بیشتر دنیا رو کشف میکنی و برا همین اول پستم گفتم عاشقتم ..... یه بار دیگه هم گفته بودم که من مسائل دور و بر و برات توضیح نمیدم و میزارم خودت کنجکاو بشی و نتیجه گیری کنی ... نتیجه اش هم میشه خاطراتی که تو این چند وقت برامون ساختی و میخوام اینجا برات ثبت شون کنم:                    داری سیب زمینی سرخ شده محبوبت و میخوری یه دفعه با دلخوری میگی:مامان من تا حالا سیب زمینی نپخته ندیدم!! مامان یعنی چه شکلیه؟ بعد یه ...
17 شهريور 1393

سوال .....سوال

سلام به همه دوستای خوبم و پسر قشنگم امروز میخوام یه پست بزارم و فقط سؤالایی که تو طول روز میپرسی و برات بنویسم .... شاید برای خیلی ها خنده دار باشه اما این سؤالا انقدر زیاد و طولانین که همه شون یادم نمی مونه و باید یادداشتشون کنم پسر قشنگم  تو کلی کنجکاوی و منم کیف میکنم با این همه کنجکاوی..... فقط ای کاش این همه کنجکاوی و خرابش نکنم و خوب پرورشش بدم!!!! البته بیشتر سؤالات جنگی هستن اما خوب سؤالات غیر جنگی هم کم نداریم !!! اول تمام سؤالات هم کلمه مامان  وجود داره!!!     تمام سؤالات زیر بعد از دیدن یه صحنه برق گرفتگی تو برنامه اورژانسی شبکه پویا پرسیده شدن: مامان توی برق اس...
28 مرداد 1393

روزهای گذشته

سلام به همه دوستای خوبم و پسر قشنگم امروز اومدم یه کم از کارایی که تو این مدت انجام میدادی و برات بنویسم این که ماه رمضون و بیشترش و تو خونه بودی و از بیرون رفتن زیاد خبری نبود و تو مثل همیشه مثل یه آقای تمام عیار با این شرایط کنار اومدی و اصلا غر نزدی تو قلب منی قلب کوچولوم.   اول از کلاس ژیمناستیک ات بگم که فقط هفته اول ماه رمضون و رفتی از اون به بعدش اصلا نشد که بری دو جلسه مربی ات مریض بود و یه جلسه هم خودت خورده بودی زمین و پات درد میکرد و خلاصه اصلا نشد که بری چند شب پیش هم پشت تلفن بابابزرگ ات ازت پرسید هنوز میری باشگاه تو هم سریع جواب دادی نه از بس این مربی مون مریض میشه به هر حال از همین تفریح هم خبری نبو...
11 مرداد 1393
1228 12 17 ادامه مطلب