کیان جونمکیان جونم، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
نوژان جونمنوژان جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

کیان و نوژان

داستان تولد

سلام به همه دوستای خوبم و تشکر ویژه بابت این همه لطف و مهربونی تون امیدوارم سال جدید و با خوبی و خوشی آغاز کنید و با سلامتی به پایان برسونید از روز اول که رفتیم دکتر و برگه آزمایش و نشون دکتر دادیم تاریخ دنیا اومدن نی نی کوچولو رو 10 اسفند ماه زده بود تا یک ماه به اسفند ماه که دکتر تقویمش و دید و گفت 10 اسفند یکشنبه است و من یکشنبه ها اون بیمارستان نیستم و بعد خودش پیشنهاد داد سزارین و بزاریم برای 13 اسفند ماه که من گفتم نه میترسم درد زایمان بیاد سراغم و اون موقع دیر باشه آخه من به شدت از زایمان اورژانسی و درد زایمان وحشت دارم و دکتر هم قبول کرد و نامه بیمارستان و برای 11 اسفند بهم داد و ازمون خواست چهارشنبه قبل از زایمان یک بار دیگه ...
26 اسفند 1393

عکس های نوژان

  سلام به همه دوستای خوبم قربون لطف و محبت همه تون که تو این مدت با احوالپرسی و تبریکاتون همراهم بودین الان با یه وقت خیلی کم اومدم این عکسا رو گذاشتم تا بدونید به یادتونم و این کمترین کاری بود که در جواب محبت هاتون میتونستم انجام بدم به زودی با داستان تولد نوژان میام.... فکر میکردم وقتی بیام خونه میتونم زود همه کارها رو سر و سامون بدم و به وب بچه ها رسم اما خوب مثل اینکه نمیشه بازم از این همه لطف و محبت تون سپاس گذارم امیدوارم تو شادی هاتون جبران کنم ...
24 اسفند 1393

فرشته کوچولو

سلام به همه دوستای خوبم این آخرین پستی که قبل از دنیا اومدن دختر کوچولو مون میزارم و از همه دوستای خوبم میخوام که برامون دعا کنن تا همه چیز به خوبی پیش بره و منم به امید خدا زود حالم خوب بشه و با عکسای فرشته کوچولومون بیام دیگه فقط 10 روز مونده تا به دنیا اومدنت و من بی صبرانه منتظرم اون لحظه خوبم امسال قراره بهار چند روزی زودتر بیاد خونه مون و من و بابای و کیان هر سه تایی منتظر اومدن نی نی کوچولومون هستیم که قراره بهار و با خودش بیاره حالم این روزها خیلی خیلی بده و تقریبا به زور روزی یک وعده غذا درست میکنم یا به کارای کوچیک و ضروری کیان میرسم. ولی دلم تاپ و توپ میزنه و مدام برای به دنیا اومدنت دارم نقشه میکشم ...
30 بهمن 1393

این روزها

سلام به همه دوستای خوبم و پسر قشنگم کیان این روز ها دیگه شمارش معکوس و شروع کردم میخوام این پست و برای کیان بنویسم و اگر تونستم یه پستم برای دختر کوچولوم ..... امسال زمستون تقریبا خونه نشین بودیم بعد از چند تا زمستون که اصلا خونه نبودیم !!!! راستش امسال اصلا تجربه خوبی نبود بیشتر به خاطر کیان که خوب شکایتی از تو خونه موندن نداشت اما از رفتاراش میفهمیدم کلافه شده و تو این یه ذره جا نمیتونه انرژی شو تخلیه کنه !!! مخصوصا بعد از 8-9 ماه کلاس رفتن و هفته ای دو روز پارک بودن این خونه موندن اذیتش میکرد .... یه دو سه باری با عباس رفت پارک و اتفاقا خیلی هم بهش خوش گذشته بود اما دو سه بار تو دو سه ماه اصلا به چشم نمیاد .... دقیقا از ...
26 بهمن 1393

برای دوستانم

سلام به همه دوستای خوبم دوستای عزیزم همون طور که میدونید تقریبا یک ماه دیگه تا دنیا اومدن نی نی کوچولو مونده و این روزها نشستن خیلی برام سخت شده و با وجود کیان تو خونه و کارای خونه دیگه زیاد نمی تونم پای لبتاپ بشینم . تا دنیا اومدن دخترم و عادت کردن به اوضاع جدید نمیتونم به وب دوستانم سر بزنم و از این بابت شرمنده روی ماه همه تون هستم دلم میخواد اگر فرصتی داشتم و نشستم پای نت خاطرات کیان و نی نی کوچولو رو ثبت کنم تا خاطرات مون ناقص نمونه اما بدونین به یاد همه تون هستم و اگر فرصت کنم بهتون سر میزنم اما خوب شاید خاموش بیام و برم به امید روزهای خیلی خوب و خاطرات قشنگ برای دوستای خوبم خیلی خیل...
9 بهمن 1393

خبر...خبر...4

سلام به همه دوستای خوبم و پسر خوب خودم کیان بازم اومدم تا یه تعدادی از حرفات و هم در مورد نی نی کوچولو و هم موارد دیگه برات بنویسم .... تا خودتم یه روزی که خیلی هم دور نیست بخونی و لبخند روی اون لبای خوشگلت بشینه عزیزم دیگه کاملا حضور نی نی کوچولو رد درک کردی و منتظر دنیا اومدنشی بیشتر شبا که میام برات کتاب بخونم بعد از کتاب خوندن در موردش با هم حرف میزنیم و میبینم که دوستش داری و دلت میخواد زودتر دنیا بیاد حتی دستای کوچولوت و میزاری رو شکمم و با هر حرکتش کلی به وجد میای اما خوب یه فکرایی هم براش داری که منو میترسونه و اصلا اینکه اون خیلی کوچولو و آسیب پذیره رو درک نمیکنی .... که امیدوارم با به دنیا اومدنش و د...
23 دی 1393

پسرم بزرگ شده

سلام به پسر قشنگم و دوستای خوبم امیدوارم تو این روزای  زمستونی دلاتون گرم باشه و حالتون خوش... چند وقتیه احساس میکنم خیلی بزرگتر شدی و خیلی چیزا رو میفهمی پسر کوچولویی که اصلا نمیخواستم وارد دنیای بزرگترها بشه و همیشه حتی وقتی از چیزی سوال میپرسیدی کوتاه جوابتو میدادم و نمیزاشتم زیاد قاطی مسائل بزرگترها بشی، خدا رو شکر خیلی هم خوب جواب داد و تو همیشه به جای حرفای گنده زدن و قاطی بحث بزرگترا شدن مشغول بازی بودی و تو دنیای خودت غرق میشدی حالا بزار دیگران هی بچه هاشون و مثال بزنن که خیلی میفهمن و حرفای این مدلی و اون مدلی میزنن ... اصلا برام مهم نیست ... مهم اینه که تو حالا حالا ها وارد دنیای ما نشی.... من کیف میکنم ...
21 دی 1393