کیان جونمکیان جونم، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
نوژان جونمنوژان جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

کیان و نوژان

مرداد و شهریور 93

1393/6/29 19:13
7,887 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام به همه دوستای خوبم و پسر قشنگم محبت

امروز اومدم تا برات از بازی ها و سرگرمی های این دوماه بگم ..... از  اینکه پسر خوبم این دو ماه تابستون و هم مثل همیشه خیلی آقا بوده و تمام روز و تو خونه خودش مشغول بازی بوده و از بیرون رفتن و پارک زیاد خبری نبوده   !!!!!!

 

البته نسبت به  همیشه بیشتر پارک میرفتی اما خوب هر روز هم نبوده....

یکشنبه ها و سه شنبه ها که میرفتی کلاس ژیمناستیک و بعدش هم حتما پارک روبروی باشگاه هر چند پسر من زیاد سمت اسباب بازی های توی پارک نمیره و فقط با بچه ها بازی میکنه اینم بگم انقدر که هر جلسه که رفته باشگاه یه اسباب بازی به قول خودش جنگی همراهش بوده که دیگه همه بچه ها با تفنگ میان باشگاه و مدام میپرسن کیان امروزم میای پارک سرباز بازی کنیم؟؟

خلاصه که پسرم همه بچه ها رو آورده تو خط خودش و کلی اونجا دوست پیدا کرده......

بابا هم همیشه سعی میکنه تو طول هفته یکی دو شب و برتت بیرون تا بازی کنی اگرم نرسه تو خونه جبران میکنه و کلی با هم بازی میکنین......

 

 

 

حالا هم عکس بازی هات و میزارم تا به امید خدا برای همیشه موندگار بشه و وقتی بزرگ شدی کیف شو ببریمحبت

فکر میکنین این چیه؟ اونایی که کیان و میشناسن حتما الان درست حدس زدن بله این یه سنگر که پسرم برای بازی هاش بهش احتیاج داره.....

   

         

                                                                                                                                                                                                                                                             

 

 

اینم یه سرباز قوی که بالاخره رفته پشت سنگرش و آماده جنگه....

بعد از این همه جنگ رسیدیم به جنگ غزه که هنوزم نفهمیدم چرا بچه ها رو وارد این جریان کردن و با این کلیپ هاشون باعث شدن که کل ذهن کیان درگیر بشه کیانم با این اخلاقش که در مورد هر مسئله ای کلی سؤال میپرسه و خلاصه الان کل جریان جنگهای فلسطین و اسرائیل و مثل قصه براتون تعریف میکنهبدبو

کیان خودش به اندازه کافی با جریان جنگ درگیر بود و اصلا نمیخواستم از این بیشتر بشه اما خوب متاسفانه انقد ر این شبکه پویا گفت و نشون داد که دیگه دست ما نبود !!!!

بعد هم شبیه سازی های کیان در این مورد شروع شد که نتیچه اش و تو عکسای زیر میتونید ببینید:

این سرزمینی که میبینید فلسطینه که با سیم خاردار و سنگر پوشونده شده اما باز هم سرباز اسرائیلی بهش رسیده!!!!! اینایی که میگم دقیقا توضیحات خود کیانه.......

 

اینم یه میدون جنگ شبیه سازی شده است با کلی سرباز و وسیله جنگی:

این عکس وسط پاییز و زمستون گرفته نشده!!!!! این کیان منه تو همین روزای گرم با لباسای جنگی جدیدی که تازه کشف شون کرده که شامل جلیقه ضد گلوله که مال پارسال زمستونه...... شلوار ارتشی که اولین باری بود که تو یه مغازه یه لباسی و میخواست و مامانم هم سریع براش خرید و البته چکمه های سربازی که من پارسال براش گرفتم و چون مشکی فقط سایز بزرگش مونده بود گذاشتم امسال بپوشه البته اگر تا شروع فصل سرما سالم بمونه!!!!!

و خوب بازم این کیان منه با ماسک و کلاه که چون کلاه های آهنی سربازا زیرشون یه قفل داره کیانم این کلاه و پیدا کرده و اون گوشی که نمیدونم کجا دیده سربازا از اینا دارن و چون اسمش و نمیدونست یه روز کلی بهم توضیح داده چی میخواد تا منظورش و فهمیدم و از بین لباسای زمستونیش این انگری برد و براش پیدا کردمآرام

 

اینم ژست یه سرباز جنگیه قبل از بیرون رفتن و خوب با کلی صحبت اون کلاه و گوشی و برداشت و بعد اومد بیرون.

حالا میرسیم به بازی های کیان با باباش که اولیش کشتی بعد هم سرباز بازی و بعد به خاطر اینکه یه کم از حال و هوای جنگ بیاد بیرون تصمیم گرفتیم براش یه اسباب بازی جدید بگیریم بلکه یه کم از این فکرا بیاد بیرون... بعد رسیدیم به فوتبال دستی که اوایل خوب جواب میداد اما خوب الان دیگه یه کم براش عادی شده البته هنوزم استقبال میکنه اما نه به اندازه روزهای اول.... و خدا رو شکر از جنگ اسرائیل و غزه اومده بیرون ولی سرباز بازی هنوز سرجاشهآرام

 کیان تا میخواد با عباس کشتی بگیره سریع میگه مامان عکس خوب نمیشه دوربین فیلمبرداری و بیار فیلم بگیرآرام

و البته که عکسای کشتی خیلی بیشتر از این بود ولی خوب خودتون میدونید دیگهچشمک

 

 

 

اینجام دقیقا یک ساعته فوتبال دستی اومده تو خونه و کیان هنوز اجازه نداده عباس لباسش و عوض کنه و همچنان دارن بازی میکننآرام

و میز ابزار آلات محبوبش که بعد از دو سال از انباری اومده بیرون و کیانم کلی ازش استقبال کرده و خوب به خاطر اینکه تو اتاق خودش جا نمیشد فعلا تو سالن جا خوش کرده تا ببینیم میشه باز بره تو انباری یا نهسوال

 

و اینجا مامانش افتخار داده یک روز خارج از نوبت باشگاه پسری رو برده پارک

 

 

و همون یکی دوباری هم که از سرسره میره بالا حتما از روبرو میره .....

 

 

 

خوب حالا بازی هایی غیر از بازی جنگی و سربازی:

 

 

اینا دستاوردای جدیدش تو پارکن ...... و خوب یه دو ساعتی باهاشون تو خونه مشغول بود و نمیدونید بچه های دیگه با چه اشتیاقی کمک میکردن تا کیان اینا رو جمع کنه و بچه های بزرگتر هم هی میپرسیدن تو اینا رو برای چی جمع میکنی؟ کیانم میگفت باهاشون بازی میکنم.....

و خوب یه بارقبلا از من پرسیده بود دستمال کاغذی با چی درست میشه منم گفته بودم تنه درخت و کیان هم یادش مونده بود و اینجا داره دستمال کاغذی درست میکنهآرام

 

و بهترین دستاورد من تو این تابستون میوه خور شدن پسرم بوده که خیلی لذت بردم ...البته فکر نکنید میگرفته دستش و خودش میخورده اما همین که رد نمیکرد و گاهی اشتیاق هم داشت خیلی خیلی برام لذت بخش بوده به امید اینکه مدتی بعد خودش بخوره.

 

 

و خوب چند تا عکسم از کلاس ژیمناستیکش ببینیم بد نیست البته نمیتونستم برم جلوی کلاس چون بقیه بچه ها حواسشون پرت میشد و همینقدر هم استادشون خیلی بهم لطف کرده بود.اینم آقا کیان با تفنگش داره میره کلاس ژیمناستیک!!!!!!!

 

عمرا تا حالا به این موضوع فکر کرده باشین که این پیتزا شبیه چیه؟

دوستای خوبم این پیتزا شبیه ستون فقرات!!!!!!!!!!!!!تعجب با دیدن این پیتزا اولین چیزی که کیان گفت همین جمله بود!

اینم حسن ختام تابستون امسالش بود که چون پسر خوبی بوده و هر شب اسباب بازی هاش و جمع کرده بعد خوابیده آدم آهنی براش جایزه آورده:

البته فکر کنم دیگه دست این آدم آهنی داره رو میشه چون خیلی در موردش سؤال میکنی و بیشتر از این قابل پیچوندن نیستیعینک

خوب خدا رو شکر این تابستونم با همه خوبی ها و بدی ها و گرمای زیادش داره تموم میشه و داریم به پاییز طلایی و قشنگ میرسیم من خودم همیشه عاشق ماه مهر و شروع مدارس بودم و هستم و خوب از سال دیگه مهر ماه پسر منم میره پیش دبستانی و شروع مهر ماه براش یه معنی دیگه پیدا میکنه....

هرچند الان تغییر فصل و از روی میوه ها و مدل لباس پوشیدن میفهمه اما امیدوارم از سالهای بعد شروع پاییز براش یه معنی دیگه پیدا کنه.

پسر خوبم از صمیم قلب برات آرزو میکنم همیشه و همیشه دنیات به پاکی و قشنگی همین روزا بمونه و هیچوقت پاکی و معصومیت این روزها رو از دست ندی.

 

 

پسندها (11)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (16)

مامان شيوا
29 شهریور 93 19:33
مامان مریم ماشا... پسرتون خیلی باهوشو اقاست. من برا اون شبیه سازیش واقعا کف کردم پیترا شبیه ستون فقرات برا پسرگلتون اسپند دود کنین
مریم(مامان کیان)
پاسخ
مرسی عزیزم شما لطف دارین راستش دلم نمیخواست عکس پیتزا رو بزارم ولی بازم دلم نیومد خیلی جالب ربطش داده بود
مریم مامان آیدین
29 شهریور 93 20:04
الهــــــــــــی مریم خیلی خوشگل بازی میکنه این کیان جونی؟؟؟ آیا بی سرو صدا هم هست یا تو خونتون صدای جنگ میاد؟؟ آخه خونه ما صدای بیبا ببو یعنی آژیر آمبولانس و آتش نشانی سمفونی بازی شده اون شبیه سازی غزه و فلسطین خیلی جالبه و نشونه هوش سرشارشه که با شنیده ها انقدر درست بازسازی کرده و من هلاک اون ستون فقرات شدم یعنی.....عاااااااااااااااااااااااالی بود
مریم(مامان کیان)
پاسخ
وقتی داره تنهایی بازی میکنه خیلی اروم از خودش صدای تیر و تفنگ در میاره فقط همین انقدر که تو این آپارتمانها گفتیم ساکت ساکت دیگه بچه ام کاملا آروم بازی میکنه
مریم مامان آیدین
29 شهریور 93 20:12
وای مریم با عکس میوه خوردنش من هم ذوقیدم و اون مواد دستمال کاغذی چه کاربردی تو بازی داشت آیا؟؟ و اون سنگر....قبل از اینکه بخونمش حدس زدم
مریم(مامان کیان)
پاسخ
میخواست با اون چوبای خشکیده تنه درخت دستمال کاغذی درست کنه چون خیلی شبیه نمیشد یه کلنکس گذاشت و روش پوب گذاشت تا شبیه بشه
مریم مامان آیدین
29 شهریور 93 20:15
مریمی جونم این خوش تیپ کوچولوی منو خیلی ببوسش.... کیان نگاه خیلی معصومی داره و من خیلی دوست دارم آرامش تو صورتشو الهی عشقتون هرروز بیشتر و پررنگ تر و پایدارتر باشه و الهی هرروز این مهربون و هدیه خدا به خونتون شیرین تر باشه الهی دلم ضعف رفت برای باشگاه رفتنش
مریم(مامان کیان)
پاسخ
خیلی خیلی ممنون دوست خوبم خدا آیدین ناز تو رو هم برات نگه داره
مامان اعظم
29 شهریور 93 21:03
سلام مامان مریم عزیز ممنونم که در پرسش و پاسخ با نظرات قشنگت ما رو همراهی کردی. روی ماه کوچولوتو ببوس عزیزم بدرود
مریم(مامان کیان)
پاسخ
سلام.... خواهش میکنم عزیزم منم از همصحبتی باهاتون خوشحال شدم و خوشحالم که به این موضوع توجه میکنین
ساعت نیک
29 شهریور 93 22:47
چه پسر نازی. خدا ببخشه بهتون از سایت ما دیدن کنید. خوشتون میاد
مامانِ یسنا
29 شهریور 93 23:57
خدای من عجب تشبیهی. ستون فقرات... یا اون یکی. فلسطینو میگم . عااااالی بود عاااالی. مامانش حتما واسش اسپند دود کن. عزیزم کیان جونم تو فوق العاده ای. فوق العاده.
مریم(مامان کیان)
پاسخ
قربونت برم عزیزم شما لطف دارین
سمانه مامان بهداد
31 شهریور 93 11:59
خدا واستون نگهش داره و روزهای قشنگی رو باهم داشته باشين.
مریم(مامان کیان)
پاسخ
خیلی ممنون عزیزم خدا کوچولوهای شما رو هم براتون حفظ کنه
مامانِ یسنا
31 شهریور 93 16:32
کیان جون هم موهاش خیلی نازه. هم بلند بهش میاد هم کوتاه.و البته بلند بهتره. خودم هم دوس ندارم موهای یسنا رو کوتاه کنم. ولی خب شونه کردنش مکافاته. باشه . هستم. راستی کلیپی که گذاشتم تو پست آخریو دیدی؟ تونستی ببینیش؟
مریم(مامان کیان)
پاسخ
کلیپش فقط قابل دانلود بود و من با گوشی بودم .....
فائزه مامانه سوگند
1 مهر 93 0:44
سلام مریم جون ای عزیزم چه سنگری ساخته برای خودش واقعا یک پا سربازه برای خودش وای چه لباسه قشنگی سرباز کوچوووووولو چقدر این پسمل خووووش تیپه مامانش اخه اینطوری میره بیرون هواخواه پیدا می کنه دقیقا این پیتزا مثل ستون فقراته چه تشبیهی کرد افرین مبارررک باشه خاله اسباب بازی جدید راستی منم میخوام سوگند بره ژیمناسیک از چه سنی خوبه؟ پسمل دوست داشتی هزارتا بوووووس
مریم(مامان کیان)
پاسخ
ممنون از لطفت فائزه جونم اینجایی که من کیان و میبرم بالای سه سال و ثبت نام میکنن.....
الهه مامان سلما
1 مهر 93 10:52
چیزی برای گفتن نمیزاره این بچه.... دیگه وقتشه مریم جون، یه گاز گنده ازش بگیر که مردم از دندون قروچه!!! عاشقتم کیان
مریم(مامان کیان)
پاسخ
ببین الهه جون منکه بهت آدرس داده بودم ما کجاییم خوب میومدی اونوقت معامله پایاپای میشد
شیما مامان شاهین کوچولو
1 مهر 93 22:15
وااااای خدا من عاشق کیان جون و کاراشم بازیهاش خیلی خلاقنه ست قدرت تمرکز و هوششم خیلی بالاست افرین به کیان خوشگلم... حرفاشم که دیگه ادمو به خنده وا میداره
مریم(مامان کیان)
پاسخ
قربونت بشم شیما جونم
مامانه امیر صدرا
3 مهر 93 6:35
سلام حالتون خوبه؟ این بچه چه قدر به این بازی های جنگی علاقه دارد افرین به این ورزشکار کوچولو عکس ها خیلی قشنگ بود
مریم(مامان کیان)
پاسخ
سلام خیلی ممنون اصلا ول کن جنگ نیست و فقط بازی هاش همون یه موضوع و دارن
ساناز
4 مهر 93 14:58
سلام مریم جون خوبین ماشالا به این پسر باهوش و خلاق ..واقعا لذت بردم عکساشو دیدم چه بامزه بازی میکنه و با وسایل خونه شبیه سازی میکنه .. پیتزا رو بگو شبیه ستون فقراته کلی خندیدم
مریم(مامان کیان)
پاسخ
سلام عزیزم خیلی ممنون قربونت بشم ساناز جون شما لطف دارین متین نازم و ببوس
مامان فرانک
8 مهر 93 10:39
سلام به مامان مریم عزیز و پسر باهوشم کیان جان امیدوارم حالتون خوب خوب خوب باشه ازدست حرفای کیان واقعا آدم میمونه تو دنیای بچه ها چی میگذره؟؟؟؟
مریم(مامان کیان)
پاسخ
سلام کیان دیگه اگه من بگم میگن مامانشه ازش تعریف میکنه اما کلا دنیاش با دنیای بچه های دیگه فرق داره
الهام
11 مهر 93 11:21
سلام مریم جون خوبید؟ کیان جون خوبه؟ ماشاله چقدر این آقا پسر نازنینه و البته مامانش من تا به حال بچه ای با این همه علاقه به جنگچویی ندیده بودم واقعا باید کیان جون خیلی آقا پسر خاصی باشه خدا براتون حفظش کنه خصوصی عزیزم
مریم(مامان کیان)
پاسخ
سلام عزیزم قدم رنجه فرمودین همین الان هم کیان با سربازاش یه میدون جنگ بزرگ درست کرده و منم شدم حامــــــــد و تو جنگ هی شهید میشم دوباره زنده میشم برای اون خصوصی هم چشمباعث افتخاره