کیان و حرفای جدیدش
سلام به همه دوستای خوبم امیدوارم نماز روزه هاتون قبول باشه
امروزم اومدم با حرفای جدید کیان:
یه شب موقع غذا خوردن بابای کیان هی بهش تذکر میداد که دستت و نزار تو غذات ،دستت ماستی شد و......
یه دفعه کیان برگشت گفت:"تو چرا همه اش به فکر ادب شدن منی؟"
باباش هم خیلی جدی گفت چون اگر تو بزرگ بشی و بچه بی ادبی باشی به من بد و بیراه میگن کیان هم بعد از کمی تفکر دوباره گفت :" یعنی اگر منم بزرگ شم و شما رو تربیت کنم و بعد شما بی ادب باشین بعد به من بد و بیراه میگن بابا بد و بیراه یعنی حرفای بد بهم میزننن؟"
یعنی یکی از آرزوهای بزرگش اینه که بزرگ بشه و من و باباش و تربیت و تنبیه کنه!!!!!!!!!
کیان یه مدته رو قیافه آدما حساس شده و متاسفانه خیلی راحت هم نظرش و راجع بهشون میگه!!!
تو یه مهمونی یه خانمی که من خیلی دوستش دارم و فوق العاده خانم مهربونی هستن اومدو گفت وای چه پسر قشنگی حالت خوبه پسرم؟ اما کیان اصلا جوابی نمیداد !!! منم گفتم مامان چرا جواب خاله رو نمیدی ؟؟ کیانم برگشت گفت :"من از قیافه کسایی که خوشم نیاد باهاشون حرف نمیزنم !!!!!!!!! "وای باید زمین دهن باز میکرد و من و با خودش میبرد مردم از خجالت بعد از اینکه کای باهاش حرف زدم و گفتم من ناراحت میشم با مردم این طوری حرف میزنی و آدم باید با همه مهربون باشه و .... اصلا منظور من و از اینکه آدم باید به رفتار آدم توجه کنه و .... نمیفهمه ....... آخرش هم گفت :"من از آدمای پیر بدم میاد!!!!!!!" اما همون شب منم نبودم یه خانم دیگه بهش گفت آقا کیان حالت چطوره؟ کیانم سریع جواب داد:" خیلی ممنون"
بعد از مردم نوبت رسیده به مامان بابای من!!!!!!!!!! بابای من جلوی سرش مو نداره سبیلم داره کیانم بهش گفته:" باید سبیلات و با قیچی بکنی!!!!!!!!! موهاتم دوباره برگرده تا من دوستت داشته باشم!!!!"
وقتی هم من باهاش حرف میزنم و میگم من و بابا رو دوست داری سریع میگه:" مامان تو قیاقه ات با همه فرق میکنه من خیلی دوست دارم بابام هم که از همه خوشگلتره!!!!!!!!!"
دیشب ما همه میرفتیم مسجد و نمیخواستم کیان و ببرم آخه اونجا اصلا نمیتونه آروم بشینه و مدام فکر بازیگوشیه واسه همینم گذاشتمش پیش بابام اونم خیلی راحت قبول کرد که بمونه وقتی بابام بهش گفته بیا پیش من بخواب به بابام گفته :" تو نه مامان منی و نه بابای من تو چیزی من نیستی که بیان پیشت بخوابم من سر جای خودم میخوابم تا مامان بابام بیان پیشم بخوابن."
کلی حرفای دیگه هم بوده که یادم نمیاد باید از این به بعد همون روز بنویسم که دیگه از یادم نره.