نی نی کوچولو
اول سلام به پسر قشنگم و دختر خوبم که قرار از این به بعد به جمع خوانندگان وبلاگ اضافه بشه
و یه سلام به همه دوستای خوبم که با کامنتای خوب و تبریکاشون این روزها کلی خوشحالم کردن و همراهم بودن
امروز قراره در مورد نی نی کوچولومون باهات حرف بزنم عزیز دلم جوجه کوچولوی قشنگم که وقتی بهت میگم خوب تو که جوجه کوچولویی به نی نی مون چی بگم میگی بهش بگو قلب کوچولو
مدتها بود که در مورد یه نی نی دیگه باهات حرف میزدیم حتی اون موقعی که هنوز تصمیمی در این مورد نگرفته بودیم و خوب راستش میخواستیم اول از خودت خیالمون راحت بشه اینکه آمادگی پذیرش این قضیه رو داشته باشی و اصلا خودت احساس نیاز کنی که همینم بود و این خودت بودی که ما رو به فکر انداخته بودی و حالا هر روز داشتی در مورد این قضیه حرف میزدی و اطلاعات جمع میکردی
بعد از اینکه فهمیدیم داره یه نی نی کوچولو بهمون اضافه میشه هر روز و هر روز در مورد یه نی نی دیگه باهات حرف میزدیم و تو هم که فقط یه همبازی برای سرباز بازی هات میخواستی خوب کلی از این قضیه خوشحال میشدی و منتظر بودی که وقتش برسه و ما هم بریم یه نی نی کوچولو بخریم و خوب کلی سؤال در این مورد داشتی که تو این پست اول میریم سراغ سؤالاتت قبل از اطلاع از ماجرا:
مامان نی نی کوچولو رو چطوری میخرین؟
مامان نی نی کوچولو نمیتونه حرف بزنه؟
مامان پس من چه جوری باهاش بازی کنم؟
مامان نی نی کوچولو که تخت نداره کجا باید بخوابه؟
مامان با هم بریم براش اسباب بازی بخریم؟
مامان نی نی کوچولو غذا چی میخوره؟
مامان میشه با من خوراکی بخوره؟
....... و یه عالمه سوال دیگه واسه کشف دنیای نی نی کوچولو
درست روز 7 آبان ماه بود که من باید میرفتم سونو گرافی اونم یه جای خیلی شلوغ و تو و بابا از صبح مشغول خیابون گردی بودین و حسابی خسته شده بودی خلاصه وقتی اومدین پیش من که دیگه باید میرفتم پیش خانم دکتر و از اونجایی که همراه نباید بالا میومد شما رفتین که غذا سفارش بدین تا منم بیام همون موقع بود که خانم دکتر بهم گفت با یه دختر کوچولو که اصلا هم شبیه خودت نیست موافقی ؟؟ و این من بودم که سیل اشکام جاری شدن و دکتر هم با تعجب میگفت مادر انقدر احساساتی دخترش چی بشه!!!! اما من واقعا دست خودم نبود و همین طوری اشکام میومد فقط یه بار تونستم بگم خانم دکتر سالم باشه جنسیتش فرقی نمیکنه....
و با ذوق اومدم بیرون که برای کیان و بابایی تعریف کنم که باید منتظر یه دختر کوچولو باشیم
همون داخل رستوران بود که با عباس تصمیم گرفتیم قضیه رو به کیان بگیم و اونم تو شادیمون شریک کنیم
اول عکس سه بعدی رو که دکتر بهم داده بود و نشونش دادم گفتم :
کیان این عکس چیه؟ یه ذره نگاه کرد و گفت : این یه نی نی کوچولو ....
گفتم : دوستش داری میخوای مال ما باشه ؟ یه کم دیگه نگاهش کرد و گفت :میتونه سرباز بازی کنه؟
بهش گفتم عزیزم یه دختر کوچولو الان تو دل مامانه؟ وای چشماش گرد شده بود و بهم نگاه میکرد ....
بعد گفت : تو از کجا میدونی تو دلته؟ گفتم : الان که دکتر بودم خانم دکتر بهم گفت تازه همون خانم دکتر گفته که دختره .... بعد کیان پرسید : مامان خانم دکتر از کجا فهمید دختره؟ مگه گل سر داشته؟ گفتم آره دیگه خانم دکترا همه چیز و میفهمن ....
بعد کیان با ناراحتی گفت :مامان آخه دخترا که سرباز بازی بلد نیستن!!! منم گفتم مامان خوب خودت یادش میدی..... هی میگفت :مامان یعنی زود یاد میگیره؟ من و عباس هم تند تند میگفتیم معلومه خوب تو داداش بزرگشی و یادش میدی اونم از بس تو رو دوست داره زود یاد میگیره
تا قبل از اینکه ماجرا رو بدونی مدام به من اعتراض میکردی که مامان میدونی چند روز هست که منو بغل نکردی راه بری؟؟ هی فقط میشینی و میگی بیا بغلم اما من میخوام تو بغلت باشم و راه بری
و خوب حالا برات توضیح دادم که نمیتونم و کمرم درد میگیره .... ولی هنوزم چند وقت یکبار یادت میفته و بازم تکرار میکنی منم بهت قول دادم نی نی مون که دنیا اومد و حالم خوب شد بغلت میکنم و انقدر راه میرم تا تلافی این چند ماه دربیاد
مامانت قربون این دل مهربونت بشه که از وقتی فهمیدی هر مغازه ای که میریم فقط برای نی نی کوچولو دنبال لباس و وسیله میگردی و همه اش نگرانی که وقتی دنیا میاد باید همه چیز داشته باشه
و در آخر یه کم از حرفایی که در مورد دختر کوچولومون میزنی و برات میزارم میدونم که وقتی بزرگ بشین برای هر دوتاتون جالبه
مامان میشه اسمش و بزاریم رادین؟ عزیزم رادین که اسم پسره .... خوب اشکالی نداره میزاریم محمد رادین که دیگه اسم پسر نباشه(رادین اسم یکی از بچه های کلاس ژیمناستیک که از نظر کیان خیلی قیافه مردونه ای داره)
مامان میشه بریم براش اسباب بازی بخریم؟ مامانی نی نی کوچولو وقتی به دنیا میاد که اسباب بازی نمیخواد بزار به دنیا بیاد میریم میخریم.....مامان آخه میترسم خودش اسباب بازی نداشته باشه و بیاد تانک های من و خراب کنه!!!!!!!
مامان میشه من برای خودم یه شغل انتخاب کنم و پولدار بشم؟پول میخوای برای چی پسرم؟ میخوام برای نی نی کوچولومون هر چی میخواد بخرم
مامان : کیان اسم نی نی کوچولو مون و بزاریم کارین؟ نه مامان اونوقت وقتی بزرگ بشه همه اش باید کار کنه من دوست ندارم......
مامان : کیان پس اسمش و چی بزاریم؟ بزاریم هستی (هستی یکی از دوستای کیان که 11-12 سالشه اما خیلی خوب با هم بازی میکنن)مامان : حالا چرا هستی؟ چون هستی خیلی خوبه و من هر چی بگم گوش میکنه
و چند روز بعد .... مامان اگر تو و بابا کارین دوست دارین خوب بزارین کارین ، من شوخی کردم گفتم همه اش باید کار کنه(حالا چرا نظرش عوض شده منم نمیدونم)
عزیز دلم جوجه کوچولوی قشنگم از خدا میخوام که همیشه قلب کوچولوت همینقدر مهربون بمونه و همین جوری خواهر کوچولوت و دوست داشته باشیمن و بابایی همه سعیمون و میکنیم تا بهترین خواهر برادری و تجربه کنید و بهترین خاطرات کودکیتون بشه خاطراتی که مشترک با هم دیگه داشتین....
از حالا هر شب در مورد این که چه رفتاری اشتباهه و ممکنه قلب کوچولوی تو رو برنجونه صحبت میکنیم و اینکه چه کارایی نباید بکنیم نکنه روحیه حساس خواهرت و برنجونه...... دوست دارم بدونین که من و بابایی بهترین ها رو براتون میخوایم
از خدای مهربون میخوام که مراقب همه کوچولوهای دنیا باشه و کنار اونا مراقب دو تا کوچولوی من هم باشه.