کیان جونمکیان جونم، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
نوژان جونمنوژان جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

کیان و نوژان

میخوام دورت بگردم

سلام به همه دوستای خوبم هم اونایی که میان نظر میزارن و هم اونایی که فقط میان وبلاگ و میبینن و میرن اومدم امروز فقط قربون صدقه ات برم عزیزم به خاطر حرفایی که جدیدا یاد گرفتی و از همه شون هم درست استفاده میکنی....... مثلا وقتی میگم کیان بیا غذا بخوریم تو هم با جدیت میگی :" راستش و بخوای الان سیرم"!!!! البته شما تمام روز و سیری و من با کلی قصه و ماجرا بهت غذا میدم....... میخوام دورت بگردم عزیزم وقتی میگم کیان این نقاشی ها رو تو کشیدی تو هم جواب میدی:" چی فکر کردی فکر کردی فقط تو و بابا نقاشی بلدین"!!!!!!! میخوام قربونت بشم وقتی تو توضیحاتت از البته استفاده میکنی خیلی هم درست و به جا!!!!! قربون صدات...
22 خرداد 1393

خدایا شکرت

خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت دو ماهی بود که به خاطر یه موضوعی خیلی ناراحت بودم اما دیروز دیگه ناراحتی هام تموم شد البته هنوز خیلی مونده تا خیالم راحت راحت بشه اما همین که اون یه مرحله گذشت خیلی خوشحالم البته حقم بود چون به خودم خیلی مطمئن بودم و فکر میکردم همه چیز دست خودمه اما خدا به موقع متوجهم کرد و با یه گوشمالی دو ماهه بهم فهموند که همه چیز دست خودشه........ البته اصلا قصد نداشتم این مطالب و اینجا بنویسم اما گفتم برای خودم یه تلنگره که گاهی ببینم اش و یادم بمونه همه چیز دست اونیه که از رگ گردن به ما نزدیکتره......... خدایا ممنونم اول برای این که زود آگاهم کردی و دوم برای این که عامل نگرانیم رفع شد ........ بقی...
22 خرداد 1393

همیشه در کنار توام تا عاشق تو باشم

همیشه در کنار توام تا تو را درک کنم همیشه در کنار توام تا همراه تو بخندم همیشه در کنار توام تا با تو گریه کنم همیشه در کنار توام تا با تو حرف بزنم همیشه در کنار توام تا همراه تو فکر کنم تا با تو آینده را برنامه ریزی کنم گرچه شاید همیشه همراه هم نباشیم خواهش میکنم بدان که همیشه در کنار توام تا عاشق تو باشم. سوزان پولیس شوتز ...
19 خرداد 1393

درب و داغون

دیشب عباس اومد از جاش بلند شه رگ پاش گرفت و لنگون لنگون راه میرفت منم هی میخندیدم و میگفتم کیان بابا رو ببین کیانم تا نگاه کرد گفت: مامان الان اسم بابام شده آقای درب و داغون!!!!!!!!!! قیافه ما اون لحظه دیدنی بود ...
12 خرداد 1393

حسن ختام

خوب حالا میرسیم به حسن ختام پست های امشب که خیلی هم برای من حسن نیست!!!!!!!!! اونم کوتاهی موهاته عزیزم....... هرچند نه من و نه برای اولین بار بابایی ات اصلا دلمون نمیخواست موهات و کوتاه کنیم اما با اومدن تابستون و گرما شما هم با این همه فعالیت مدام زیر موهات خیس میشد و میترسیدم با باد کولر سرما بخوری.......... رفتی موهات و کوتاه کردی ....... امیدوارم دیگه تا آخر تابستون مجبور نشیم این کار و انجام بدیم ...
12 خرداد 1393

عکس

همیشه سر عکس انداختن باهات مشکل دارم عمرا یه جا بمونی من ازت عکس بندازم اگرم چند تا عکس خوب داری همه اش با کلک و ادا و اصول من انداخته شده امشب میخواستم ازت عکس بندازم تا دوربین و دیدی گفتی از کاری جنگیم عکس بنداز و شروع کردی به کارای جنگی به قول خودت.......... هر حرکتی که به جنگ مربوط میشد و انجام میدادی و میگفتی بنداز ........ نتیجه اش بد نشد چند تاش و برات میزارم تا وقتی میبینیشون کلی بخندی خدا رو چه دیدی شاید واقعا وقتی بزرگ شدی بشی فرمانده نیروهای انتظامی و ارتش و ......... بعد میفهمی که شغل امروزت آرزوی بچه گی هات بوده..........                  &nb...
12 خرداد 1393

کشف جهان

سلام به دوستای خوبم این روزا مدام به این فکر میکنم که بیام تو وبلاگت از روزمرگی هات بنویسم اما انقدر جدیدا بزرگتر شدی حرفای خوب خوب میزنی که نمیدونم از کدوم اش بگم ؟؟؟؟؟ عزیز دلم نفسم شرع کردی به کشف جهان البته این تعبیر منه........ نمیدونم این رفتار برای سنت زوده یا دیر اما تو الان شروع کردی و من غرق شادی ام واسه همین چیزای کوچیکی که میگی واسه این همه علت و معلول که خودت توصیف میکنی و همه شون هم کاملا درستن ........ یه کاری که من همیشه تو تربیتت پیش گرفتم این بوده که در مورد مسائل روزمره به جز موارد ضروری باهات صحبت نمیکردم و هی همه چیز و پشت سر هم برات توضیح نمیدادم شایدم کارم اشتباه بوده اما به شدت مصر بودم از دنیای ما آدما دور باشی ...
12 خرداد 1393

احساسات باارزشند!!!

همیشه میپنداشتم کارهای روزانه من بسیار حیاتی هستند گفته های روزانه ام بسیار ضروری هستند و آموخته های روزانه ام بس هیجان انگیز ولی حال در میابم آن چه هرروز حس میکنم از هر چیز دیگری باارزش تر است وعشق من به تو ژرف ترین احساسات من است از تو به خاطر عشقت متشکرم عشق تو باارزش ترین و زیباترین بخش زندگی من است.   سوزان پولیس شوتز     ...
5 خرداد 1393

جنگ

قیافه کیان و ببینید:                             فکر میکنید داره چی میبینه؟ تام و جری، باب اسفجی یا پلنگ صورتی؟؟؟؟؟؟                     سخت در اشتباهید پسرم داره فیلم جنگی روز سوم و میببینه (لازم به توضیح که کیان به هیچ عنوان فیلم نگاه نمی کنه) اینجا هم ناراحته که چرا مزاحم فیلم دیدن اش شدم!!!!!!!!                  وا...
3 خرداد 1393

سرباز

سلام به همه دوستان خوبم امروز من میخواستم الگو بکشم کیان هم با دیدن کاغذ و مقوا و قیچی سریع اومد که کاردستی درست کنه همیشه هم کاردستی درست کردن ما به این روش که من درست میکنم و آقا فقط تماشا میکنن و البته گاهی نظر هم میدن!!! اما امروز دیگه نزاشتم جریان اون طوری پیش بره و چند تا مستطیل و دایره تو سایز های مختلف بریدم و دادم دستش گفتم خودت هر چی دوست داری درست کن ..... بعد هم از پیشش رفتم تا نظر ندم بعد از مدتی دیدم اومده فاتحانه یه چیزی نشونم میده و میگه زود با مقوا یه تفنگ درست کن اینا که بهم دادی هیچ کدوم شبیه تفنگ نیست گفتم مگه چی درست کردی با خوشحالی گفت یه سرباز قوی !!!!!!!!         &n...
3 خرداد 1393